Sunday, October 18, 2009

explanation, in-vain


بمب عاطفی غریبی در زندگیم منفجر شده که از امواجش هنوز منگم.
استخدام رسمی شرکت دوست پدر شده ایم و کاری که دوست داریم را انجام می دهیم.
درس ها و مشق ها عینهو "چی" روی سرمان ریخته اند. (طبق معمول البته)
ورزش را هم مگر می شود کنار گذاشت؟
خوب اینها را گفتم که حق بدهید اگر چند وقتی ست کم کار شده ام.
البته شاید هم حق ندهید،
ولی ایرادی ندارد.
تصمیم جدی به نوشتن دارم...
خیلی جدی...
یک نشریه هم در راه راه اندازیش هستیم،
آن هم خیلی جدی...
خلاصه که شیش سیلندر برگشته م،
و آماده م...
استارت زده شده است رفقا

No comments:

Post a Comment