Thursday, November 18, 2010

چرا تی-وی شو ها مفت نمی ارزند، و یا زنده باد ساوث پارک


تی-وی-شو ها، یا همان سریال خودمان، امروزه، در زمره ی معروف ترین و به ظاهر خنک (کول) ترین مباحثی هستند که در میان جمع دوستان با متوسط سطح تحصیلات دانشگاهی و بالاتر در جریانند و با توجه به مشاهدات نویسنده، روز به روز بر حجم، تنوع و محبوبیت این مقوله های به ظاهر تصویری در میان جوانان مرز پرگهر افزوده می شود. نویسنده به عنوان یک ستاینده ی تصویر، از عنفوان فراگیر شدن (و نشدن) مقوله ی تی-وی-شو به ترتیب دست به عدم توجه، توجه و تنفر، تقبیح و وادادگی ناشی از یک در میلیون بودن زدم و اکنون به مرحله ی تنویر رسیده ام. از مصادیق این تنویر نیز مطلب حاضر است که تقدیم می گردد.
در ابتدا لازم می دانم نکته ای را من باب واژه ی "سرگرمی" خاطرنشان سازم و آن اینکه در جهان امروز معنای این واژه از مفهومی که تا لا اقل قبل از صنعت چاپ و یوهانس گوتنبرگ فقید داشته بسیار تغییر کرده. در حال حاضر، سرگرمی، به مفهوم واژه، تنها حاوی المان رفع خستگی و تغییر تمرکز از جریان زندگی روزمره، بطور صرف، نیست. بلکه حجم انبوه اطلاعات در دست شرایط این را فراهم ساخته تا به انتخاب از گزینه های بیشمار (و واقعا بیشمار) به سرگرمی مطلوب بپردازیم که ناچار به دو گروه عمده برخورد می کنیم: سرگرمی های صرف، به مفهوم رفع خستگی و شروع مجدد، و سرگرمی های حاوی اطلاعات و داده که بالطبع فراغت ذهنی کمتری به همراه دارند. روی صحبت این نوشته با افرادی ست که سرگرمی از نوع دوم را انتخاب، یا لا اقل ترجیح می دهند و در باره ی علل نپرداختن به سرگرمی نوع اول نویسنده اصولا و اساسا توضیحی نمی خواهد ارائه دهد.

در یک منظر، بنا بر ماهیت این گونه شو ها و این واقعیت که طی بازه ی زمانی مشخصی (سیزن/فصل) تعداد قابل توجهی اپیزود/قسمت به نمایش در می آید، قابل قبول است که ویژگی برجسته ی این شو ها کاراکتر ها و نه استوری-لاین باشند. چنانکه مجموعه هایی با محوریت تِم/زمینه نتوانستند در نهایت از پس مخاطبان به نحو احسن بر بیایند (مانند مجموعه ی لاست/ که گرچه احتمالا به هدف نهایی که فروش مجموعه و کسب درآمد است رسیده اند) و همین واقعیت، خلق، پرداخت و نمایش کاراکترهایی جذاب را ایجاب می کند. چنانچه با دقت در وضعیت فعلی این شو ها نیز به تاکید خالقان مجموعه ها بر پرداخت بیشتر کاراکتر ها و اجتناب از خلق موقعیت (که بالطبع بر اثر اشباع شدن مخاطبان در سینما ها از این مقوله بسیار دشوار می نماید) می پردازند. معرفی شخصیت ها در اپیزود های اولیه ی مجموعه ضامن ترغیب مخاطب به دنبال کردن آن و در نتیجه تداوم نمایش است و همین امر باعث معرفی شخصیت های بامزه، قوی، گیک و غیره در ابتدا و تلاش به بخشیدن عمق و بعد به آنها در ادامه می شود که طبیعتا به نقطه ای منتهی می شود که کاراکتر، بنا بر خاصیت انسان بودنش، ظرفیت بیشتری ندارد و در صورت قدم فرا نهادن به باورناپذیری شخصیتی دچار می شویم که مسلما خواسته ی هیچ طرف، خالف و بیننده نیست، و این لحظه ای ست که فاکتور تکرار ظاهر می شود. تکراری که در پشت پرده ای از دیالوگ های با مضامین تکراری و تنها متفاوت در کانتکست، تلاشی مذبوحانه در جهت کماکان راضی نگه داشتن مخاطب دارند. تکراری که نه تنها بیهوده، بلکه سمی که درست به مثابه ی سریال های به ظاهر کمدی دهه هفتاد مرز پرگهر (به سردمداری مهران مدیری) تنها با استفاده از تکرار لغات (تکیه کلام) سعی در سرگرم کردن مردم بینوای سرگرم نشده ی ممکلت را داشت. و موفق هم بود. و اتفاقا، موفق هم هست. نمومه ی معروف کنونی، مجموعه ی بیگ بنگ تئوری است که بعد از هفت یا هشت قسمت اولیه صرفا به تکرار خود می پردازد و بدون هیچ، و هیچ گونه خلاقیتی در معرفی ابعاد شخصیتی جدید به کاراکتر ها و یا خلق موقعیت، صرفا از کانتکستی علمی یا کمیک بوکی به کانتکست دیگر می رود، تا حدی که سردرد و تهوع به ارمغان می آورد.

صداهای خنده و دست زدن... اوه خدای من... بله، همین صداهای خنده و دست زدن که مستقیما شعور و قوه ی تشخیص مخاطب را نشانه رفته اند... چطور می توان نشست و مجموعه ای را تماشا کرد که به تو می گوید کی و کجا باید خندید؟ خدای من! البته ترفند بسیار خوبی ست برای وادار کردن بیننده به خندیدن در برابر یک سری جوک های بسیار غیر خنده دار و تکراری. باور بفرمایید. چرا باید همه ی مردم دنیا نقطه ی تحریک یکسانی در برابر خندیدن داشته باشند؟ اوه، خدای من...

نکته ای که باید اینجا بدان اشاره کنم این است که در واقع این تی-وی شو ها نیستند که اغلب و اکثر قریب به اتفاق مزخرف هستند. بلکه خود ما و زندگی ماست که در منجلاب تنبلی و بیکاری و علافی و جوگیری های سیستماتیک چنان ذوق زیبایی شناسی خود را از دست داده که با چنین مزخرفاتی چنان به وجد می آییم که بودجه ی ساخته شدن ده سیزن دیگر برای تهیه کننده تامین می شود. و مگر کل فلسفه ی تی-وی شو چیزی غیر از پول درآوردن است؟ اگر راست می گویید تولید فلش فوروارد چرا متوقف شد؟

در نهایت باید از یک و تنها مجموعه که با احترام به مخاطب و حفظ خط مشی خلاقانه در طول چهارده سیزن به نمایش درآمده و همزمان به پرداخت بسیار عمیق و چند بعدی کاراکتر ها و داستان سرایی کم نظیر دست زده، بطوریکه می توان نقد های سینمایی بر هر یک از اپیزود های آن نوشت تشکر کنم. مت استون و تری پارکر، ممنون برای ساوث پارک